جراحي كن تا زنده بماني


 

نويسنده:ندا بهجتيان




 

10 فردي كه به دست خودشان جراحي شدند
 

تا به حال كسي را ديده ايد با وجود اينكه از دانش پزشكي هيچ نمي داند ، روي بدن خودش عمل جراحي انجام داده باشد؟ بعضي اوقات شرايط سخت و دشوار ، انسان ها را وادار به كاري مي كند كه تا به حال انجام نداده اند ، حتي اگر آن كار منجر به مرگشان شود . در چنين مواقعي اين افراد، هيچ انتخاب ديگري جز انجام عمل جراحي ، آن هم به دست خودشان نداشته اند.

جراحي سنگ بزرگ
 

در سال 1620 شخصي به نام جوناس لتائوس مدت زيادي بود كه از درد شديدي رنج مي برد تا اينكه متوجه شد در مثانه اش سنگي بزرگ وجود دارد. در آن زمان ، مردم ، زياد به پزشكان اطمينان نداشته و خود را براي جراحي به دست آنها نمي سپردند. به همين خاطر جوناس مخفيانه يك چاقوي بسيار تيز تهيه كرده و تصميم گرفت خودش سنگ را خارج كند. يك روز او همسرش را به بهانه خريد به بيرون فرستاد و با كمك برادرش ، جراحي را شروع كرد . او كه اندازه سنگ را نمي دانست ، با شكاف كوچكي شروع كرده و كم كم آن را بزرگ مي كرد اما سنگ آن قدر بزرگ بود كه باز هم هنگام بيرون آوردن اطراف مثانه را پاره كرد. پس از خارج شدن سنگ ، او به كمك برادرش محل عمل را بخيه زد. سنگ خارج شده در حدود 115 گرم وزن داشت .

كودك پردردسر
 

اينس راميرز ، يكي از اهالي دهكده اي كوچك بود. در سال 2000 او 40 سال داشت و براي بار هشتم باردار شده بود. در روز زايمان او 12 ساعت درد را تحمل كرد اما اگر بچه به دنيا نمي آمد هر دو جانشان را از دست مي دادند . او تصميم گرفت خودش عمل سزارين را انجام داده و بچه را خارج كند؛ بنابراين با يك چاقو شكم خود را بريد! اين برش يك ساعت طول كشيد تا به رحم برسد. او بچه را به سلامت بيرون كشدي و بند ناف را قطع كرد و در همان لحظه از حال رفت . پس از به هوش آمدن ، از يكي از بچه ها خواست تا كمك بياورد . چند ساعت بعد او به بيمارستان برده شد و به خاطر آسيبي كه در هگام برش به روده خود وارد كرده بود ، به اتاق عمل برده شد. پس از چند روز او سلامت خود را به دست آورد . اما هيچكس نفهميد او چرا به جاي تماس با بيمارستان دست به اين عمل جراحي وحشتناك زده بود.

زن ارتشي
 

دبورا سامپسون ، زني قد بلند بود كه ظاهر زنانه اي هم نداشت . دبورا در سال 1782 براي اينكه بتواند به آرزوي هميشگي خود يعني پيوستن به ارتش برسد خودش را به عنوان يك مرد جا زده و با نام رابرت شاتلف به ارتش رفت . به خاطر ظاهرش نيز هيچ كس به او شك نكرد. همه چيز خوب پيش مي رفت تا زماني كه در يك درگيري در نيويورك بر اثر اصابت گلوله زخمي شده و به بيمارستان منتقل شد . دبورا از ترس اينكه جنسيتش مشخص شود، از بيمارستان فرار كرده و خودش با استفاده از يك چاقو ، گلوله را از ران پايش خارج كرده و با نخ و سوزن جاي آن را بخيه زد. او پس از بهبود ، دوباره به ارتش بازگشت تا اينكه در سال 1783 بالاخره جنسيت او لو رفت و از ارتش اخراج شد .

جراحي مغز
 

آماندا فيدلينگ ، كارگردان فيلم هاي علمي بود كه از پزشكي هيچ چيز نمي دانست . مدتي بود كه آمانداي 27 ساله دچار يك بيماري رواني شده بود و فكر مي كرد ايجاد يك شكاف كوچك در سر ، باعث بهتر شدن گردش خون مي شود اما هيچ پزشكي حاضر نمي شد چنين كاري را براي زن ديوانه انجام دهد. او بالاخره تصميم گرفت اين عمل را خودش انجام دهد و براي اين كار يك مته دندانپزشكي خريد كه با پا كنترل مي شد . او در زمان جراحي ، عينكي تيره به چشم زد تا خون جاري شده از سرش ، مانع ديدش نشود . ابتدا با يك چاقوي جراحي پوست سرش را برش داده و با مته، كار جراحي را آغاز كرد . او در طول عمل يك ليتر خون از دست داد اما پس از چهار ساعت حالش بهتر شد و از نتيجه عمل بسيار راضي بود.

ماهيگير در تله خرچنگي
 

در سال 1998 ،داگلاس گودال 35 ساله كه با صيد خرچنگ امرار معاش مي كرد ، مانند هر روز براي صيد به دريا رفته بود. آن روز هوا ابري بود و بادهاي شديدي مي وزيد . ناگهان موجي بزرگ باعث به هم خوردن تعادل قايق شد . در قايق دستگاه كوچكي وجود داشت كه از آن ، براي بالا آوردن خرچنگ هاي صيد شده استفاده مي شد . با تكان قايق ، دست داگلاس در ميان قرقره گير كرد و تلاش هاي او براي بيرون آوردنش بي نتيجه ماند. او در ميان دريا تنها بود. داگلاس تصميم نهايي را گرفت، چاقوي بسيار تيزي را كه همراه داشت در آورده و دست خود را قطع كرد. سرماي هوا باعث شد تا محل بريدگي خونريزي كمتري داشته باشد . او توانست خو را رها كرده و قايق را به سمت ساحل هدايت كند.

جراحي با بي حسي موضعي
 

دكتر ايوان اونيل كين ، از پزشكان مشهور بيمارستان هاي نيويورك بود كه براي اولين بار تئوري جراحي بدون بيهوشي و با بي حسي موضعي را به همه ثابت كرد . او كه در آن زمان دچار آپانديست شده بود. توانست آپانديسش را با بي حسي بردارد . براي اين كار ، او يك آينه رو به روي محل جراحي قرار داده و خودش جراحي روي بدنش را آغاز كرد. البته او در اتاق جراحي تنها نبود و تيم پزشكي او را مشاهده مي كردند . او آپانديسش را برداشت و بخيه را به ديگران واگذار كرد. بار ديگر زماني كه اويل 70 سال داشت ، متوجه غده اي در كشاله رانش شد كه عمل آن به دليل نزديكي به رگ اصلي بسيار خطرناك بود. اما او در كمتر از دو ساعت ، اين عمل را نيز در كمال خونسردي و با موفقيت انجام داد.

جراحي در قطب
 

در سال 1964 دكتر لئونيد روگوزوف كه در آن زمان 27 سال داشت و تازه تحصيلات خود را به اتمام رسانده و در ايستگاه پزشكي قطب جنوب به كار مشغول شده بود ، متوجه شد كه دچار آپانديس شده است . او از پايگاه تقاضاي كمك كرد اما به دليل شرايط بد آب و هوايي ، هيچ هواپيمايي نمي توانست به آن منطقه بيايد . همين امر باعث شد تا او تصميم بگيرد خودش اين عمل را انجام دهد. در هنگام عمل ، ديگر كارمندان ايستگاه او را ياري دادند . براي مثال محل عمل را باز نگه داشته و آينه را مقابل آن گرفتند تا دكتر بتواند محل عمل را ببيند. او در هنگام عمل ، يك بار از هوش رفت اما بالاخره توانست در كمتر از دو ساعت آپانديس را با موفقيت خارج كند. بعد از گذشت دو هفته ، لئونيد كاملا بهبود يافته بود.

كوهنورد جراح
 

آرون رالستون عاشق كوهنوردي بود و مدتي بود كه تصميم داشت به قلل مرتفع جهان صعود كند. در سال 2002 و در يكي از اين ماجراجويي ها ، ناگهان تخته سنگي بزرگ روي دستش افتاد. او پنج روز براي نجات خود و آزاد كردن دستش تلاش كرد اما تلاش هاي او بي نتيجه بود. گرسنگي و تشنگي او را از پا در آورده بود و چاره اي نديد جز اينكه دست خود را قطع كند. اما چاقويي كه او داشت بسيار كند بود و او براي بريدن گوشت ، زجر زيادي كشيد و در نهايت براي جدا كردن استخوان ، مجبور به شكستن آن شد . او تا اتومبيلش 12 كيلومتر فاصله داشت و خونريزي دستش نيز بسيار زياد بود . در ميانه راه آرون از شدت گرسنگي ، تشنگي و خونريزي از حال رفت كه كوهنوردان ديگر او را يافته و به بيمارستان رساندند.

نمونه برداري از توده سرطاني
 

دكتر جري لين نيلسون ، از پزشكان آمريكايي با تجربه و معروف بود كه در سال 1998 به عنوان پزشك در ايستگاه آموندسن اسكات قطب جنوب استخدام شد، جايي كه در تمام فصل زمستان در آنجا تنها بود. يك سال از كار در اين پايگاه مي گذشت كه جري متوجه توده اي در سينه راستش شد . او پس از مشاوره از طريق اي ميل با پزشكان ديگر ، تصميم گرفت از اين توده نمونه برداري كند. با اينكه نمونه برداري بسيار سخت و دردناك بود، جري توانست به وسيله ارتباط مستقيم كامپيوتري و كمك پزشكان آمريكايي،اين كار را انجام دهد. پس از آزمايش مشخص شد توده ، سرطاني بوده و او بايد به سرعت شيمي درماني را آغاز كند؛ بنابراين او با هواپيماي نظامي براي درمان به آمريكا بازگردانده شد.

جراحي كن تا نسوزي
 

در سال 2007 زماني كه سامپسون پاركر مشغول كار روي زمين كشاورزي اش بود، متوجه شد كه ساقه هاي گياهان لابه لاي چرخ ماشين درو گير كرده و آن را از كار انداخته است . او تصميم گرفت تا ساقه ها را خارج كند اما فراموش كرد كه ابتدا ماشين را خاموش كند و به همين دليل دستش در دستگاه گير كرد . دست سامپسون يك ساعت به همان صورت گير كرده بود و هيچ كس نبود تا به او كمك كند. به دليل كار نكردن چرخ دنده ها ، ماشين آتش مي گرفت و اگر كاري انجام نمي داد ، او نيز در آتش مي سوخت . پاركر با چاقو انگشتانش را قطع كرده ، خود را آزاد كرد و به سمت جاده دويد . در آن لحظه يك موتورسيكلت او را به بيمارستان رساند.
منبع:همشهري سر نخ،ش 83 .